تدوین استراتژی های رقابتی در بازارهای پرتلاطم

در محیط‌های اقتصادی ناپایدار که تغییرات سریع در فناوری، رفتار مصرف‌کننده و رقابت جهانی به یک عرف تبدیل شده‌اند، سازمان‌ها برای بقا و رشد، نیازمند استراتژی‌های رقابتی دقیق و انعطاف‌پذیر هستند. دیگر دوره‌ای که تنها بر تولید بیشتر یا قیمت پایین‌تر تکیه می‌شد گذشته است؛ شرکت‌ها باید بتوانند مزیت رقابتی منحصربه‌فردی خلق کرده و آن را در بلندمدت حفظ کنند. بازارهای پرتلاطم، سازمان‌ها را مجبور می‌کنند همزمان با حفظ ساختار فعلی، آماده بازآفرینی خویش باشند. در چنین فضایی، تدوین استراتژی های رقابتی نه فقط یک انتخاب بلکه ضرورتی حیاتی است. استراتژی های رقابتی به شرکت‌ها کمک می‌کند تا منابع محدود خود را به بهترین نحو ممکن تخصیص دهند، برتری نسبت به رقبا به‌دست آورند و مخاطرات محیطی را مدیریت کنند.

استراتژی رقابتی چیست و چه هدفی را دنبال می‌کند؟

استراتژی های رقابتی مجموعه‌ای از تصمیم‌ها و اقدامات هدفمند است که یک کسب‌وکار با هدف تمایز از رقبا و به‌دست‌آوردن سهم بازار بیشتر در بلندمدت طراحی می‌کند. این استراتژی‌ها با تحلیل دقیق از بازار، مشتریان هدف، توانمندی‌های درونی سازمان و رفتار رقبا شکل می‌گیرند و نقش تعیین‌کننده‌ای در رشد، سودآوری و پایداری کسب‌وکار دارند.

هدف نهایی از تدوین یک استراتژی رقابتی، ایجاد مزیتی پایدار است که شرکت را در برابر حملات رقبا مقاوم کرده و باعث جذب و حفظ مشتریان وفادار شود. این مزیت می‌تواند از طریق قیمت پایین‌تر، کیفیت بالاتر، نوآوری، خدمت‌رسانی بهتر یا تمرکز بر یک بازار خاص حاصل شود.

از سوی دیگر، استراتژی های رقابتی به مدیران کمک می‌کنند تا تصمیم‌گیری‌های استراتژیک خود را در راستای اهداف بلندمدت سازمان هماهنگ کنند و از آشفتگی‌های محیطی فرصت‌سازی کنند. در بخش‌های بعدی، انواع این استراتژی‌ها را بررسی خواهیم کرد.

انواع استراتژی های رقابتی : مرور چارچوب پورتر

مدیران سازمان‌ها برای انتخاب مسیر رقابت در بازار، نیازمند درک دقیق از گزینه‌های استراتژیک پیش‌روی خود هستند. یکی از شناخته‌شده‌ترین چارچوب‌ها در این حوزه، مدل سه استراتژی عمومی پورتر (رهبری هزینه، تمایز، تمرکز) است.که به‌عنوان مرجع اصلی در شناسایی انواع استراتژی های رقابتی شناخته می‌شود. در ادامه به بررسی دقیق این استراتژی  می‌پردازیم.

استراتژی رهبری هزینه (Cost Leadership)

هدف اصلی در این استراتژی، ارائه محصولات یا خدمات با کمترین قیمت ممکن در بازار و درعین‌حال حفظ حاشیه سود مناسب است. سازمان‌هایی که این استراتژی را انتخاب می‌کنند، تلاش می‌کنند از طریق بهبود فرآیندها، بهره‌وری بالا، مقیاس تولید گسترده و کنترل شدید بر هزینه‌ها، مزیت رقابتی ایجاد کنند.

این استراتژی بیشتر برای بازارهایی مناسب است که حساسیت بالایی به قیمت دارند. نمونه بارز آن، شرکت والمارت (Walmart) است که با کاهش هزینه‌های عملیاتی و تأمین‌کنندگان مقرون‌به‌صرفه، توانسته قیمت نهایی برای مشتریان را پایین نگه دارد.

استراتژی تمایز (Differentiation)

در این استراتژی، سازمان‌ها سعی دارند محصول یا خدماتی منحصربه‌فرد و متفاوت ارائه دهند که در ذهن مشتریان متمایز باشد. این تمایز می‌تواند ناشی از طراحی، کیفیت، نوآوری، خدمات پس از فروش، برندینگ یا تجربه مشتری باشد.

هدف از این رویکرد، ایجاد ارزش افزوده برای مشتری است که او را به پرداخت قیمت بالاتر ترغیب می‌کند. برندهایی مانند اپل (Apple) یا نایک (Nike) با تمرکز بر طراحی، نوآوری و وفاداری برند، نمونه‌های موفقی از اجرای این استراتژی هستند.

استراتژی تمرکز (Focus Strategy)

این استراتژی بر تمرکز روی بخش خاصی از بازار یا مشتریان خاص تمرکز دارد. در این رویکرد، سازمان منابع خود را برای خدمت‌رسانی بهتر به یک بخش کوچک ولی مشخص از بازار اختصاص می‌دهد.

استراتژی تمرکز می‌تواند به‌صورت «تمرکز بر هزینه» یا «تمرکز بر تمایز» باشد. برای مثال، یک برند تخصصی کفش کوهنوردی که تنها برای کوهنوردان حرفه‌ای طراحی می‌کند، از استراتژی تمرکز تمایز بهره می‌گیرد.

استراتژی های رقابتی پورتر: انتخاب درست بر اساس ساختار صنعت

پورتر در مدل پنج نیروی رقابتی خود پیشنهاد می‌کند که هر سازمان برای موفقیت باید یکی از استراتژی‌های بالا را به‌طور واضح انتخاب کند. عدم انتخاب مشخص یا ترکیب بی‌هدف آن‌ها، منجر به بلاتکلیفی استراتژیک (Stuck in the Middle) خواهد شد که در بلندمدت سازمان را به شکست می‌کشاند.

برای نمونه، شرکتی که هم می‌خواهد ارزان‌ترین باشد و هم خاص‌ترین، ممکن است نتواند هیچ‌کدام از اهداف را به‌درستی محقق کند. انتخاب درست استراتژی باید بر اساس شناخت دقیق از ساختار بازار، رقبا، منابع داخلی و ترجیحات مشتریان صورت گیرد.

تأثیر نوسانات بازار بر تدوین استراتژی های رقابتی

بازارهای امروزی با سرعتی بی‌سابقه در حال تغییر هستند؛ از تحولات تکنولوژیک گرفته تا بحران‌های اقتصادی، تغییر در رفتار مصرف‌کننده، و ناپایداری‌های سیاسی و زیست‌محیطی. در چنین شرایطی، تدوین استراتژی های رقابتی ثابت و غیرمنعطف دیگر پاسخگوی واقعیت‌های بازار نیست. سازمان‌هایی که توانایی تطبیق سریع با نوسانات بازار را ندارند، به‌سرعت مزیت رقابتی خود را از دست می‌دهند.

تغییرات تقاضا و رفتار مشتریان

نوسانات بازار اغلب با تغییر در ترجیحات مشتریان همراه است. برای مثال، در دوران پاندمی کووید-۱۹، رفتار خرید آنلاین به‌شدت افزایش یافت و برندهایی که زیرساخت دیجیتال نداشتند، سهم بازار خود را از دست دادند. در این شرایط، انعطاف‌پذیری استراتژیک و استفاده از داده‌های رفتار مشتری برای اصلاح مسیر استراتژی بسیار حیاتی است.

فشار رقابتی در شرایط ناپایدار

در دوره‌هایی از بی‌ثباتی اقتصادی یا تورم بالا، رقابت بر سر سهم بازار شدیدتر می‌شود. شرکت‌هایی که از استراتژی تمایز یا رهبری هزینه استفاده می‌کنند، باید بتوانند با تغییر در زنجیره تأمین، مدل قیمت‌گذاری یا ایجاد ارزش افزوده جدید، جایگاه خود را حفظ کنند. ناتوانی در پاسخ سریع به تحولات ممکن است باعث از دست رفتن مشتریان و افزایش هزینه‌های فرصت شود.

نقش تحلیل داده در مدیریت نوسانات

امروزه ابزارهای تحلیل پیشرفته مانند تحلیل پیش‌بینی‌کننده (Predictive Analytics) و یادگیری ماشین (Machine Learning) به سازمان‌ها امکان می‌دهند تا الگوهای بازار را بهتر درک کنند و پیش از وقوع بحران، خود را آماده سازند. این ابزارها می‌توانند به شناسایی تهدیدها و فرصت‌های جدید کمک کرده و فرآیند تصمیم‌گیری استراتژیک را چابک‌تر و مبتنی بر داده کنند.

ضرورت بازنگری دوره‌ای در استراتژی

در بازارهای پرتلاطم، استراتژی دیگر یک سند پنج‌ساله ثابت نیست، بلکه فرآیندی پویا و قابل بازبینی است. سازمان‌های موفق به‌صورت دوره‌ای استراتژی‌های رقابتی خود را بازبینی می‌کنند تا در صورت لزوم آن‌ها را با شرایط جدید بازار تطبیق دهند. این تطبیق‌پذیری، مزیتی کلیدی برای بقای بلندمدت سازمان محسوب می‌شود.

ابزارهای تحلیلی برای تدوین استراتژی های رقابتی در شرایط پرتلاطم

در فضای بازار پرنوسان و رقابتی، تصمیم‌گیری بدون تحلیل دقیق داده‌ها، همانند حرکت در مه غلیظ بدون نقشه است. ابزارهای تحلیلی استراتژیک به مدیران کمک می‌کنند تا درک عمیق‌تری از وضعیت بازار، موقعیت رقبا و ظرفیت‌های درونی سازمان خود داشته باشند. در این بخش، به معرفی مهم‌ترین ابزارهای تحلیلی که در تدوین استراتژی های رقابتی کاربرد دارند می‌پردازیم:

تحلیل SWOT (قوت، ضعف، فرصت، تهدید)

تحلیل SWOT یکی از قدیمی‌ترین و درعین‌حال کاربردی‌ترین ابزارهای تدوین استراتژی است. این تحلیل به سازمان‌ها کمک می‌کند تا:

  • قوت‌ها (مانند برند قوی، منابع مالی خوب یا نیروی انسانی متخصص) را بشناسند و از آن‌ها بهره بگیرند؛
  • ضعف‌ها (مانند وابستگی به تأمین‌کننده خاص یا فناوری قدیمی) را بهبود دهند؛
  • فرصت‌ها (مثلاً تغییرات در قوانین بازار یا فناوری‌های نوظهور) را شکار کنند؛
  • و در برابر تهدیدها (مانند ورود رقبای جدید یا نوسانات ارزی) واکنش سریع نشان دهند.

در بازار پرتلاطم، تکرار و به‌روزرسانی این تحلیل به‌صورت منظم، اهمیت بالایی دارد.

ماتریس BCG (Boston Consulting Group)

ماتریس BCG برای ارزیابی پرتفوی کسب‌وکارها یا محصولات یک شرکت استفاده می‌شود. این ابزار با محورهای «سهم بازار» و «رشد بازار»، چهار نوع واحد کسب‌وکار را تعریف می‌کند:

  • ستاره‌ها (Stars): با سهم بازار بالا و رشد زیاد؛
  • گاوهای شیرده (Cash Cows): با سهم بالا اما رشد پایین؛
  • علامت سؤال‌ها (Question Marks): سهم کم و رشد بالا؛
  • سگ‌ها (Dogs): سهم کم و رشد پایین.

در شرایط نوسانی بازار، این ماتریس به شرکت‌ها کمک می‌کند تا بدانند کدام کسب‌وکارها را باید حفظ، توسعه یا حذف کنند و منابع خود را چطور تخصیص دهند.

  تحلیل PESTEL

  • تحلیل PESTEL-D (نسخه به‌روزتر با افزودن عامل دیجیتال) به بررسی عوامل کلان محیطی می‌پردازد.

این عوامل شامل:

  • Political  : عوامل سیاسی و قوانین دولتی؛
  • Economic  : نرخ تورم، ارز، رکود و…؛
  • Social  : تغییرات فرهنگی و جمعیتی؛
  • Technological  : تحولات فناورانه و نوآوری‌ها؛
  • Environmental   : مسائل زیست‌محیطی و پایداری؛
  • Legal   : الزامات حقوقی و قضایی.
  • Digital : تحولات دیجیتال و فناوریهای نوظهور

در بازارهای ناپایدار، تحلیل PESTEL به سازمان‌ها کمک می‌کند تا ریسک‌های بیرونی را به‌موقع شناسایی کرده و استراتژی‌های انعطاف‌پذیر تدوین کنند.

تحلیل زنجیره ارزش (Value Chain Analysis)

این ابزار که نخستین بار توسط مایکل پورتر مطرح شد، به سازمان‌ها کمک می‌کند تا فعالیت‌های اصلی و پشتیبان خود را بررسی کرده و نقاط خلق ارزش یا اتلاف منابع را شناسایی کنند. در شرایط پرنوسان، کاهش هزینه‌ها یا بهینه‌سازی فرایندها در بخش‌هایی از زنجیره ارزش می‌تواند مزیت رقابتی ایجاد کند.

نقشه استراتژی (Strategy Map)

نقشه استراتژی به سازمان کمک می‌کند تا رابطه میان اهداف مالی، مشتریان، فرایندهای داخلی و یادگیری و رشد را مشخص کند. این ابزار، به‌ویژه در چارچوب کارت امتیازی متوازن (BSC) به‌کار می‌رود و در محیط پرتلاطم، شفافیت مسیر و ارتباطات بین اهداف را ارتقا می‌دهد.

تحلیل VUCA :

چارچوب VUCA به توصیف ویژگی‌های محیط‌های کسب‌وکار مدرن می‌پردازد:​

  • نوسان (Volatility): تغییرات سریع و غیرقابل‌پیش‌بینی در بازارها و صنایع.​
  • عدم‌قطعیت (Uncertainty): نبود اطلاعات کافی برای پیش‌بینی رویدادها و نتایج آینده.​
  • پیچیدگی (Complexity): وجود عوامل متعدد و متغیرهای وابسته که تصمیم‌گیری را دشوار می‌سازد.​
  • ابهام (Ambiguity): تفسیرهای مختلف از شرایط و نبود وضوح در موقعیت‌ها.​

استفاده از تحلیل VUCA به سازمان‌ها کمک می‌کند تا با شناخت بهتر این عوامل، استراتژی‌های منعطف‌تر و پاسخ‌گو به تغییرات محیطی تدوین کنند. برای مثال، درک نوسانات بازار می‌تواند به تنظیم سریع‌تر سیاست‌های قیمت‌گذاری منجر شود و شناخت پیچیدگی‌ها به بهبود فرآیندهای داخلی کمک کند.​

نمونه‌هایی از شرکت‌های موفق در تدوین استراتژی های رقابتی در بازار پرتلاطم

در دنیای پرتلاطم کسب‌وکار، تنها شرکت‌هایی که توانسته‌اند استراتژی‌های رقابتی هوشمندانه، انعطاف‌پذیر و مبتنی بر تحلیل‌های عمیق تدوین کنند، موفق به بقا و رشد شده‌اند. بررسی تجربه این شرکت‌ها می‌تواند برای مدیران و استراتژیست‌ها الهام‌بخش باشد.

  • شرکت اپل (Apple):
    اپل در دهه‌های اخیر توانسته است با بهره‌گیری از استراتژی تمایز (Differentiation) به جای رقابت قیمتی، جایگاه ویژه‌ای در بازار فناوری کسب کند. این شرکت با تمرکز بر طراحی مینیمالیستی، اکوسیستم یکپارچه و تجربه کاربری منحصربه‌فرد، مشتریان وفاداری ایجاد کرده است. در شرایط رکود اقتصادی نیز اپل توانسته با حفظ ارزش برند، افت فروش خود را به حداقل برساند.
  • شرکت آمازون (Amazon):
    آمازون در محیطی با تغییرات لحظه‌ای، از استراتژی رهبری در هزینه (Cost Leadership) بهره برده و با سرمایه‌گذاری مداوم در فناوری، لجستیک و داده‌کاوی، توانسته قیمت‌ها را رقابتی نگه دارد. ورود این شرکت به حوزه‌های جدید مثل AWS، به‌خوبی نشان می‌دهد که استراتژی توسعه بازار چگونه می‌تواند در کنار انعطاف‌پذیری، به رشد پایدار منجر شود.
  • شرکت تسلا (Tesla):
    در بازاری سنتی مانند خودروسازی، تسلا توانسته با نوآوری و تمرکز بر انرژی‌های پاک، جایگاه خود را تثبیت کند. ایلان ماسک با استفاده از استراتژی تمرکز (Focus) بر بازار خودروهای الکتریکی لوکس، رقیبی جدی برای برندهای قدیمی ایجاد کرده است. چابکی سازمانی، استراتژی توزیع مستقیم و سرمایه‌گذاری در فناوری باتری، از مؤلفه‌های کلیدی موفقیت تسلا در بازار پرتلاطم جهانی است.
  • شرکت دیجی‌کالا 

شرکت دیجی‌کالا  در ایران با ترکیب استراتژی رهبری هزینه (تخفیف‌های گسترده) و تمرکز بر تجربه کاربری آنلاین، نمونه موفق بومی در بازار پرنوسان ایران است.

چالش‌های رایج در تدوین استراتژی های رقابتی و راه‌حل‌ها

در مسیر تدوین و اجرای استراتژی رقابتی، سازمان‌ها با موانع متعددی روبه‌رو هستند که عدم شناخت دقیق آن‌ها می‌تواند منجر به شکست استراتژی شود. در ادامه به مهم‌ترین چالش‌ها و راهکارهای پیشنهادی می‌پردازیم:

عدم شناخت کافی از محیط بیرونی

یکی از مهم‌ترین دلایل ناکامی استراتژی‌ها، نادیده گرفتن تغییرات محیط کلان اقتصادی، فناوری یا سیاسی است. برای رفع این مشکل، سازمان باید تحلیل‌های منظم PESTEL و سناریونویسی آینده‌نگر را در فرآیند برنامه‌ریزی خود بگنجاند.

نبود اطلاعات دقیق و داده‌محور

در بسیاری از سازمان‌ها، تصمیم‌گیری‌ها مبتنی بر حدس و گمان هستند و نه داده. نبود سیستم اطلاعاتی کارآمد می‌تواند استراتژی را از واقعیت‌های بازار جدا کند. راه‌حل آن، استقرار سیستم‌های تحلیلی مانند داشبوردهای KPI، ابزارهای BI و پایگاه‌های داده به‌روز است.

مقاومت فرهنگی در برابر تغییر

تغییر استراتژی معمولاً با مقاومت از سوی کارکنان مواجه می‌شود، به‌ویژه در سازمان‌هایی که فرهنگ بوروکراتیک دارند. راه‌حل این چالش، ایجاد فرهنگ سازمانی یادگیرنده، آموزش مستمر، و مشارکت‌دادن کارکنان در فرآیند تصمیم‌گیری است.

ناپایداری در اجرای استراتژی

حتی استراتژی‌های عالی، بدون پیاده‌سازی منسجم شکست می‌خورند. تغییر مدیریت، نبود پیگیری منظم و نداشتن منابع کافی می‌تواند اجرای استراتژی را به تعویق بیندازد. راهکار این است که سازمان از ابزارهایی مانند OKR (اهداف و نتایج کلیدی)، کنترل‌های دوره‌ای و تخصیص منابع دقیق استفاده کند.

شکاف بین تدوین و اجرای استراتژی

بسیاری از سازمان‌ها در تبدیل استراتژی به اقدام عملی ناتوان هستند. راهکار این مساله می‌تواند استفاده از روش‌های چابک (Agile) مانند اسپرینت‌های استراتژیک و نقشه‌های راه عملیاتی باشد.

نقش فرهنگ سازمانی و رهبری در موفقیت استراتژی های رقابتی

موفقیت هر استراتژی رقابتی، تنها به تدوین صحیح آن محدود نمی‌شود؛ بلکه در گرو هماهنگی بین فرهنگ سازمانی، سبک رهبری و ساختار اجرایی است. فرهنگی که با استراتژی سازمان هم‌راستا نباشد، حتی بهترین برنامه‌ریزی‌ها را نیز به شکست می‌کشاند.

فرهنگ سازمانی به‌عنوان زیربنای اجرای استراتژی

فرهنگ سازمانی مجموعه‌ای از ارزش‌ها، باورها، هنجارها و رفتارهای پذیرفته‌شده در یک سازمان است. اگر سازمانی استراتژی نوآوری را در پیش گیرد، اما فرهنگی محافظه‌کارانه و ترس از شکست در آن حاکم باشد، کارکنان از ارائه ایده‌های نو پرهیز خواهند کرد. نمونه‌های موفقی مانند گوگل و نتفلیکس نشان می‌دهند که ایجاد فرهنگی مبتنی بر اعتماد، آزادی عمل و مسئولیت‌پذیری، بستری مناسب برای پیاده‌سازی استراتژی‌های رقابتی نوآورانه فراهم می‌کند.

سبک رهبری و نقش مدیران ارشد

رهبران سازمانی، موتور محرکه اجرای استراتژی هستند. سبک رهبری تحول‌گرا، که بر چشم‌انداز، انگیزش، رشد کارکنان و شفافیت تأکید دارد، می‌تواند روح استراتژی را به لایه‌های مختلف سازمان منتقل کند. مدیرعاملی که خود الگویی برای رفتارهای مورد انتظار در استراتژی رقابتی باشد، از طریق گفتار و رفتار، اعتماد لازم برای اجرای موفق را ایجاد خواهد کرد.

رهبران باید بتوانند مقاومت در برابر تغییر را مدیریت کنند، کارکنان را نسبت به آینده سازمان متعهد سازند و منابع لازم را برای تحقق اهداف استراتژیک تأمین نمایند.

هم‌راستایی فرهنگ و استراتژی: کلید پایداری

پژوهش‌ها نشان داده‌اند سازمان‌هایی که فرهنگ و استراتژی‌شان هم‌راستا هستند، عملکرد مالی و غیرمالی بهتری نسبت به رقبا دارند. برای مثال، اگر استراتژی رقابتی شرکت تمرکز بر رضایت مشتری باشد، فرهنگ سازمان باید بر پاسخ‌گویی، ارتباطات شفاف و انعطاف‌پذیری متمرکز شود.

برای دستیابی به این هم‌راستایی، ابزارهایی مانند ارزیابی فرهنگی، کارگاه‌های مشارکتی، و برنامه‌های توسعه رهبری به‌کار گرفته می‌شوند تا فاصله میان باورها و اهداف استراتژیک کاهش یابد.


نقش سرمایه انسانی در اجرای استراتژی
آموزش نیروی انسانی، سیستم‌های انگیزشی مبتنی بر عملکرد و جذب استعدادها از ارکان موفقیت است. برای مثال، شرکت اسنپ با ایجاد محیط کاری چابک و آموزش مداوم، استراتژی توسعه خدمات خود را اجرایی کرد.

جمع‌بندی

در فضای پرتلاطم و پررقابت امروزی، سازمان‌ها برای حفظ مزیت رقابتی و دستیابی به رشد پایدار، نیازمند تدوین و اجرای استراتژی‌های رقابتی نوآورانه و منعطف هستند. استراتژی های رقابتی نه‌فقط نقشه راهی برای پیشبرد اهداف سازمان، بلکه ابزاری قدرتمند برای مواجهه با تهدیدهای بیرونی و استفاده هوشمندانه از فرصت‌های بازار است.

در این مسیر، درک دقیق از محیط بیرونی (از طریق ابزارهایی مانند SWOT، سه نیروی پورتر و PESTEL)، شناخت منابع و قابلیت‌های درونی، تحلیل رقبا و همچنین انتخاب درست از میان انواع استراتژی‌های رقابتی مانند رهبری هزینه، تمایز یا تمرکز، اهمیت بالایی دارد.

اجرای مؤثر هر استراتژی نیازمند یک فرهنگ سازمانی پویا و رهبری تحول‌آفرین است. سازمان‌هایی که میان چشم‌انداز استراتژیک، رفتارهای مدیریتی و ارزش‌های درونی خود هم‌راستایی ایجاد می‌کنند، قادرند نه‌تنها از طوفان‌های بازار جان سالم به در ببرند، بلکه پیشگام تغییرات نیز باشند.

همچنین تجربه برندهای موفق نشان می‌دهد که انعطاف‌پذیری، یادگیری مستمر و بهره‌گیری از فناوری، سه رکن اساسی برای موفقیت در اجرای استراتژی‌های رقابتی در دنیای پرتلاطم کسب‌وکار هستند.

بنابراین، اگر سازمانی می‌خواهد در بازار امروز جایگاهی تثبیت‌شده و آینده‌دار داشته باشد، باید تدوین استراتژی رقابتی را نه به‌عنوان یک پروژه کوتاه‌مدت، بلکه به‌مثابه یک فرایند پویا و مستمر در دل فرهنگ و سیستم مدیریتی خود نهادینه کند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *