چارلي فراست يك نظريه پرداز توطئه بود كه عميقاً باورداشت تمدن بشري در سال 2012 به پايان خواهد رسيد. تعدادي از زمين شناسان نيز در سال 2009 پي بردند كه امكان تحقق نظريه فراست وجود دارد. آنان متوجه شدند كه هسته زمين در آستانه انفجار قرار داشته و فاجعه اي را براي جهان به بار خواهد آورد. بنابراين رهبران جهان براي دستيابي به يك راه حل گرد هم آمدند و در نهايت تصميم گرفتند تا كشتي هاي بزرگي همانند كشتي نوح بسازند تا بتوانند گروه هاي منتخبي از جمعيت جهان را نجات دهند. هدف آن بود كه نجات يافتگان اينكشتي ها، تمدن جديد را آغاز كنند.
اين داستان كاملاً تخيلي است و از فيلم 2012 برگرفته شده است. اما بسياري از صحنه هاي اين فيلم نماد تغييراتي است كه ما امروزه درحال تجربة آنها هستيم. اين فيلم نشان مي دهدكه چگونه استانداردهاي قديمي تمدن، استانداردهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و مذهبي- درحال از ميان رفتن است و مجموعه اي از استانداره ای اجتماعي افقي تر و غيرانحصارطلبانه تر، جايگزين آنها مي شوند و نشان مي دهد كه چگونه رهبران كشورهای ابرقدرت غربي مجبور شدند تا خودمحوري خويش را كنار گذاشته و با ديگران همكاري كنند. حتي آنها مجبور شدند تا براي ساخت آن كشتي هاي بزرگ به چين تكيه كنند. اين كشتي ها نماد جهان جديدي بودند كه در آن مردمان گوناگون فارغ از مرزهاي جغرافيايي و جمعيت شناختي با يكديگر متصل بودند.
امروزه ما در جهان كاملاً جديدي زندگي مي كنيم. آن ساختار قدرتي كه ما پيش از اين نسلمي شناختيم، هم اكنون درحال تجربه تغييرات ناگهاني و شديدي است . اينترنت كه اتصال و شفافيت را براي زندگي ما به ارمغان آورده است، عامل اصلي اين جابه جايي قدرت مي باشد.
ما شاهد اين هستيم كه چگونه قدرت هاي انحصارطلب تسليم نيروي غير انحصارطلبي كه گروهي انحصاري از ملت هاي قدرتمند است نمي تواند بحران هاي مي شوند. گروه جي 7 مالي جهاني را خود به تنهايي حل كند. آنان مجبور شدند تا گروه جي 2035 كه شامل چين و هند و اندونزی است، را نيز درگير مسئله كنند. هم اكنون قدرت اقتصادی به صورت غیرانحصاری تری پخش مي شود. براي شركت هاي بزرگ دشوار است تا نوآوری را در سازمان های انحصاری خود پرورش و رشد دهند. شركت هايي مانند آمازون و مايكروسافت در نهايت نيازمند آن شدند كه شركت هاي كوچك و درعين حال با نوآوري بالاتر مانند اسكايپ و زاپو را تحت مالكيت خود درآورند. حتي ميلياردرهايي چون بيل گيتس و مارك زاكربرگ از ضرورت غير انحصارطلبي اقتصادي آگاه بودند . آنان ثروت خود را به ترتيب از طريق سازمان هاي خيريه بنياد بيل و مليندا گيتس و استارت آپ: اجوكيشن (هم اكنون بخشي ازچان زاكربرگ اينيشتيو است) به فقرا بخشيدند.
همچنين امروزه مشاهده مي كنيم كه چگونه ساختارهای قدرت عمودی توسط نيروهای افق تر تضعيف شده اند. برای مثال چگونه “فيسبوك ايالات متحده” با جمعيت 1065 ميليارد نفری درصدر پرجمعيت ترين كشورهای جهان است. همچنين درحال حاضر مي بينيم كه افراد براي آگاهي از اخبار فوري به توييتر و شهروندان خبرنگار مراجعه مي كنند، درحالي كه درگذشته ، يك شبكه بزرگ تلويزيوني همانند سي ان ان كانال اصلي دسترسي به اخبار بود . حتي يوتيوب هم در برابر هاليوود موفق بوده است. پيمايش انجام گرفته توسط مجله ورايتي نشان داد كه براي افراد 13 تا 18 سال، افراد مشهور يوتيوب محبوب تر از ستاره هاي هاليوود هستند. شركت بزرگ سرگرمي سوني با يوتيوب همكاری كرد تا نشان دهد كه نيروهاي عمودی نمي توانند برای نيروهای افقي مانعي ايجاد كنند. فيلم سينمايي مصاحبه كه توسط سوني و در ارتباط با كره شمالي با بن مايه كمدی ساخته شده بود در واكنش به حمله سايبری ادعايي از سوی كره شمالي برای نخستين بار در يوتيوب به نمايش تجاری درآمد.
جابه جايي قدرت، افراد را نيز تحت تأثير قرار داده است. امروزه قدرت در اختيار افراد نيست ، بلكه در اختيار گروه های اجتماعي قرار گرفته است. ديكتاتورها توسط مردم و با رهبراني ناشناخته سرنگون شدند. سرمايه داران وال استريت با جنبش اعتراضي اشتغال وال استريت دچار آشفتگي شده اند. براي فرد برتر سال 2014 مجلة تايم ، به جاي باراك اوباما رئيس جمهور ايالات متحده و يا نارندرا مودی نخست وزير هند، مبارزان با بيماری ابولا براي اين عنوان برگزيده شدند.
اين جابه جايي ها، جهان ما را به سرعت تغيير داده است. در جهاني كه نيروهای اجتماعي، غيرانحصارطلب و افقي درحال سبقت گرفتن از نيروهای فردی، عمودی و انحصاری اند ، جوامع مشتريان قدرتمندتر از هر زمان ديگری شده اند. هم اكنون صدای آنان رساتر شده است . آنها ديگر از شركت ها و برندهای بزرگ هراسي ندارند. آنان دوست دارند تا داستان های خوب و بد دربارة برندها را با ديگران به اشتراك بگذارند.
گفت وگوهای اتفاقي دربارة برندها دارای اعتبار بسيار بالاتری نسبت به كمپين های تبليغاتي هدفمند است. حلقه های اجتماعي به منابع اصلي تأثيرگذاري تبديل شده اند و از ارتباطات بيروني بازاريابي و حتي ترجيحات فردی برتری يافته اند. مشتريان تمايل دارند تا در هنگام تصميم گيری درباره انتخاب برندها از راهنمايي افراد مشابه خود استفاده كنند. گويي مشتريان با استفاده از حلقه های اجتماعي، با ايجاد حصاری امن در برابر ادعاهای دروغين برندها و حقه هاي كمپيني آنان، از خود دفاع مي كنند.
گروه آموزش مجازی هم آموز
دوره های مجازی مرتبط با بازاریابی و فروش در سایت هم آموز: